شبنم
تنها یک قطره نیست
انبوهِ تنهاییِ گل است.
***********
قلب تنها زندانی است
که صاحبش را اسیر میکند
***
تو را زندگی نامیدم
مرا به چشم مرگ مینگریستی
***********
خانه؛
پنجره و در و دیوار
نیست
تویی که در انتظار من چای مینوشی.
***********
ما برای گم شدن
به جاده پناه آوردیم.
***********
نمیتوانم
فعل نیست
منم
که تنها مانده است.
***********
پدر،
به چشمان دخترش خیره شد
و گفت:
لباسِ تیره به چشمانت نمیآید
بعد از من
***********
مادر!
از گلوی پسرت
شکوفههای سرخِ لبخند رویده
مادر!
به تبسم مرگ من نگاه کن
***********
زمان میرود
اندوه
از عقربهها چکه میکند.
***********
درباره این سایت